الإسم[1]
هی کلمة تدلّ على معنىً فی نفسها[2] غیرِ مقترن[3] بأحد الأزمنة الثلاثة (الماضی، المضارع و المستقبِل)، کـ «علیّ»، و «استِقامة».
[1]. اسم، از ریشه «سمو» گرفته شده است که به معنای بالایی و برتری است. اسم از حرف و فعل برتر دانسته شده است، چراکه به تنهایی می توان از دو اسم، کلام ساخت، بدون اینکه بتوان با دو فعل یا دو حرف، کلام تشکیل داد. با توجه به اینکه مصغّر اسم، «سُمَیّ» می شود، پس از ریشه «وسم» نیست.
[2]. و المراد مِن «فی نفسها» هو دلالة الکلمة على المعنى الّذى فی ذاتها کدلالة کلمة «أرض» على المعنى الذى کان فی ذات هذه الکلمة لا فی غیرها لإستقلاله بالمفهومیّة، بخلاف الحرف فإنّه لا یدلّ على المعنى فی نفسه بل یدلّ على المعنى فی غیره کدلالة «مِن» و «إلی» على معنى الابتدائیة و الإنتهائیّة، فی نحو: «سرتُ من البصرة إلی الکوفة».
[3]. و المراد من «غیر مقترن» هو أنّ امان لم یکن جزءاً من معناه، فعلیه فمثل«یوم» اسم؛ لأنّه بنفسه زمانٌ، لا أنّ امان جزء من معناه، کـ «ضَرَب». به دیگر سخن اسم از لحاظ هیأت بر زمان دلالت نمی کند ولو از لحاظ ماده (مثل یوم) بر آن دلالت کند (صرف ساده، ص51).
درباره این سایت